خستگی ها را باید از بین برد! باید روحم را عادت دهم که دیگر به هیچ چیز عادت نکند ؛ نه به نگاهی، نه به لبخندی ، و نه حتی به حضور گرم رهگذری...
هراس من از آن روز است که تقویم را باز کنم و در نگاهی به روزهای گذشته آن ، ببینم که تمام قداست آن لحظه ها ، در آتش "عادت ها" سوخت و خاکستر ش...
هیچ دلم نمی خواهد خودم را خاکسترنشین ثانیه های سوخته ببینم.
باید از عشق گذشت ، گرچه می دانم که اسارت عشق شیرین است و کشته راه عشق شدن شیرین تر...
اگر تمام لحظه های ناب نیامده را هم بر من ببخشایی ، دیگر قلب من آن قلب سرشار دیروزی نمیشود ...